جشنواره فیلم فجر از منتقدان و روزنامهنگاران میترسد؟
آیا رسانهها و روزنامه نگاران صرفاً ناظران بیرونیاند که باید در تاریکی سالنها بنشینند، گزارش بنویسند و پس از پایان جشنواره به حاشیه رانده شوند؛ یا بخشی از سازوکار اندیشه ورز جشنوارهاند که حضورشان میتواند به کیفیت انتخابها، اعتبار جوایز و اعتماد مخاطب کمک کند؟
واقعیت این است که جشنواره فیلم فجر در ساختار رسمی خود سالهاست با منتقدان قهر کرده است؛ قهری خاموش، ساختاری و مداوم که نه در قالب بیانیه بلکه در حذف تدریجی منتقدان و روزنامهنگاران از فرآیندهای تصمیمساز بروز یافته است. این حذف نه فقط از هیئتهای داوری بلکه پیش از آن و مهمتر از آن، از هیئتهای انتخاب آغاز شده؛ جایی که سرنوشت حضور یاعدم حضور فیلمها در جشنواره رقم میخورد و نخستین داوری جدی درباره کیفیت آثار شکل میگیرد.
رسانه و منتقد نه رقیب است و نه مانع
منتقد سینما، یا اهالی رسانه، برخلاف تصور رایج در ساختارهای مدیریتی، نه رقیب فیلمساز است و نه مانعی در مسیر جشنواره. او نماینده نگاه عمومی، نگهبان حافظه تاریخی سینما و واسطهای میان اثر و مخاطب است. روزنامهنگار سینمایی برخلاف مدیر فرهنگی، مأمور دفاع از سیاستگذاری نیست و برخلاف صنوف تولیدی، ذینفع مستقیم در انتخابها هم نیست. همین موضوع است که حضور او را در هیئتهای انتخاب و داوری ضروری میکند. حذف این صدا به معنای تقلیل جشنواره به یک رویداد درون صنفی است.
جشنواره فیلم فجر در سالهای مختلف بارها تلاش کرده است خود را آیینه «سینمای ملی» معرفی کند. اما سینمای ملی بدون نقد، بدون روزنامهنگاری مستقل و بدون گفتوگوی آزاد با رسانهها، مفهومی ناقص و حتی بیمعناست. جشنوارهای که منتقد را صرفاً به عنوان گزارشگر حاشیهها میخواهد اما او را از مشارکت در تصمیمهای کلیدی کنار میگذارد و عملاً نقد را به امری تزئینی و بیاثر تقلیل میدهد.
حضور نمایشی منتقدان و روزنامه نگاران؛ آنهم در برخی از ادوار جشنوراه
یکی از نشانههای روشن این قهر، ناپیوستگی و بیثباتی حضور منتقدان در ساختار رسمی جشنواره است. حضور منتقدان، هرگز به یک قاعدهی پایدار تبدیل نشده و همواره به تصمیمهای مقطعی، سلیقهای و گاه نمایشی محدود مانده است به حدی که تعداد افراد منتقد حاضر در بخش انتخاب یا داروی آثار از تعداد انگشتان دو دست در ادوار مختلف جشنواره کمتر است، این حضورهای پراکنده، بیش از آنکه نشانه باور به نقش نقد باشند، اغلب تلاشی برای پاسخگویی مقطعی به فشار رسانهای یا کاهش موج انتقادها بودهاند. نتیجه بیاعتمادی دو طرفهای است که هم جشنواره را تضعیف کرده و هم منتقدان را به حاشیه رانده است.
از سوی دیگر حذف منتقدان از فرآیند انتخاب و داوری به طور مستقیم بر اعتبار جوایز جشنواره اثر گذاشته است. جایزهای که بدون حضور نگاه مستقل و رسانهای اهدا میشود، ناگزیر با این پرسش مواجه خواهد شد که معیار آن چیست و تا چه اندازه میتواند نماینده سلیقه و خواست مخاطب باشد. وقتی داوریها صرفاً در دایره فیلمسازان، مدیران یا نمایندگان صنوف خاص انجام میشود، شائبه تعارف، مصلحت اندیشی و بده بستانهای غیرشفاف تقویت میشود؛ حتی اگر در عمل چنین چیزی رخ نداده باشد.
منتقدان و روزنامهنگاران؛ دشمن یا سرمایه
منتقدان و روزنامهنگاران در تمام جشنوارههای معتبر جهان، نه دشمن جشنواره، بلکه بخشی از سرمایه آن هستند. حضور پررنگ آنها در هیئتهای انتخاب و داوری، نه به عنوان اکثریت بلکه بهعنوان صدای مستقل به تصمیمها وزن و مشروعیت میبخشد. در جشنواره فیلم فجر اما این الگو هرگز نهادینه نشده و هر بار که منتقدی وارد این ساختار شده بیشتر یک استثنا بوده تا قاعده.
پیامد این وضعیت، فراتر از نارضایتی صنفی اصحاب رسانه است. وقتی جشنواره با رسانهها قهر میکند در واقع با مخاطب قهر کرده است. منتقد و روزنامهنگار، چشم و گوش مخاطباند؛ حذف آنها به معنای حذف بازخورد واقعی جامعه نسبت به سینماست. جشنوارهای که بازخورد نداشته باشد به تدریج در دایرهای بسته از رضایت درونی گرفتار میشود و فاصلهاش با مردم بیشتر میشود.
به رسمیت شناختن نقش نقد و روزنامهنگار
بازگشت منتقدان و روزنامه نگاران اگر به سیاستی روشن و پایدار تبدیل نشود نمیتواند این شکاف را ترمیم کند. مسئله، حضور یک یا دو نام در یک دوره خاص نیست؛ مسئله، به رسمیت شناختن نقش نقد و روزنامهنگار به عنوان یک رکن جشنواره است. بدون این به رسمیت شناختن، هر سخن از «ارتقای کیفیت»، «افزایش اعتبار بینالمللی» یا «اعتمادسازی» شعاری توخالی خواهد بود.
جشنواره فیلم فجر اگر میخواهد همچنان به عنوان رویدادی ملی و مرجع شناخته شود، ناگزیر است از این قهر تاریخی عبور کند. آشتی با منتقدان و روزنامه نگارن نه یک لطف بلکه یک ضرورت ساختاری است. جشنوارهای که نقد را درون خود نپذیرد، ناچار است آن را بیرون از خود و در شدیدترین شکل ممکن تجربه کند.
انتهای پیام/

